من فکر میکنم زمانی بیشتر میخواهیم که اهداف اشتباهی را هدف قرار دهیم، چیزهایی که زمان و فضای زندگیمان را میگیرند اما ما را خالی میگذارند. ما فکر می کنیم که برای تکمیل خود به چیزهای بیشتری نیاز داریم، اما هدف واقعی را نام نمی بریم. این چیزی است که من می خواهم در این اپیزود 200 از The Art Biz در مورد آن صحبت کنم.
این یک نقطه عطف مهم برای این نمایش است که من اصرار دارم به روش خودم انجام دهم. این روزها سعی میکنم هفتهای یک قسمت را منتشر کنم، اما گاهی ممکن است یک هفته را رد کنم. یا حتی دو تا – چون شادی من در درجه اول اهمیت قرار دارد.
چه این اولین قسمتی است که می شنوید یا از زمان شروع به کار مشترک بوده اید، از شنیدن شما و گفتن شما در مورد The Art Biz به دیگران قدردانی می کنم. این ارتباط من را خوشحال می کند، حتی اگر از طریق امواج دیجیتال باشد.
به همین دلیل است که من کل کسب و کارم را در سال 2002 شروع کردم. بسیاری از وسایلم را فروختم، یک کامیون U-Haul را با 2 گربهام بستهبندی کردم و از یک مکان ناخوشایند در زندگی ام دور شدم – تمام کارم را در موزههای هنری رها کردم – زیرا، همانطور که در آن زمان به مادرم گفتم، زندگی کوتاه تر از آن است که بتوان اینقدر ناراضی بود.
برخی افراد برای عشق یا خانواده نقل مکان می کنند. دیگران برای کار معنادارتر.
من برای مکانی نقل مکان کردم، کلرادو، که میدانستم فوراً مرا خوشحالتر میکند و ناامیدکننده نبود. من داستان طولانی تر در مورد چگونگی به وجود آمدن Art Biz Success را به شما ارائه نمی دهم، اما این امکان پذیر بود زیرا من اصرار داشتم که شاد بودن مهمتر از داشتن شغل ثابتی است که دوست داشتم در مکانی که من را بدبخت می کرد.
برای نشان دادن این نقطه عطف در پادکست، من می خواهم چیز بزرگی را که اخیراً متوجه شدم به اشتراک بگذارم.